جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
علامه طباطبایی

حوزه/ حجت الاسلام موسوی همدانی، اظهار می کند: «از جمله درس هایی که من از این بزرگ مرد گرفتم و برایم آموزنده بود، این بود که در همه ی لحظات، مراقب خویش بود و کنترل خود را به دست داشت، خدا شاهد و گواه است که در این مدت ۳۵ سال یک غیبت از او نشنیدم، یک کلمه در تعریف و تمجید از خودشان نشنیدم، در این باره یکی ایشان عجیب بود و یکی هم امام خمینی (رحمة الله علیه) که با آن همه بزرگی و عظمت هیچ گاه از خود نگفتند، تواضع عجیبی داشتند!».

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «آن مرد آسمانی» با موضوع «خاطره هایی از زندگی فیلسوف بزرگ قرن، آیت الله علامه طباطبائی(ره)» به قلم مرتضی نظری به رشته تحریر درآمده که بخش هایی از این کتاب را در شماره های گوناگون برای آشنایی بهتر و بیشتر با صاحب تفسیر المیزان تقدیم نگاه شما خوبان خواهیم کرد.

   

- درس آموزنده

حجت الاسلام موسوی همدانی، اظهاری می کند (۵۸):

«از جمله درس هایی که من از این بزرگ مرد گرفتم و برایم آموزنده بود، این بود که در همه ی لحظات، مراقب خویش بود و کنترل خود را به دست داشت، خدا شاهد و گواه است که در این مدت ۳۵ سال یک غیبت از او نشنیدم، یک کلمه در تعریف و تمجید از خودشان نشنیدم، در این باره یکی ایشان عجیب بود و یکی هم امام خمینی (رحمة الله علیه) که با آن همه بزرگی و عظمت هیچ گاه از خود نگفتند، تواضع عجیبی داشتند!»

   

آگاهی و بیداری

   

آگاه و همدرد

مجله ی اعتصام در نوشتاری راجع به علامه می نویسد (۵۹):

«از خصوصیات بارز علامه طباطبایی این بود که در همه ی زمینه های علمی، اسلامی، سیاسی و اجتماعی فردی آگاه و آشنا و صاحب درد بود تا آن جا که وقتی برای افراد، حتی دانشمندان و فضلا سؤالی پیش می آمد، به ایشان متوسل می گردیدند و نظر این حکیم را به عنوان فردی آگاه و بینا به ارزش های مکتبی و مسایل سیاسی - اجتماعی جهان اسلام جویا می شدند.»

«در سال ۱۳۴۸ ه. ش، همزمان با حملات وحشیانه ی ارتش رژیم صهیونیستی به کشورهای عربی و وقوع جنگ شش روزه ی اعراب و رژیم اشغالگر قدس، علامه طباطبایی به همراه آیت الله حاج ابوالفضل موسوی زنجانی و استاد شهید مرتضی مطهری ضمن اظهار همدردی با مسلمانان مظلوم فلسطین، با انتشار یک بیانیه از امت مسلمان دعوت نمود تا برای یاری برادران مسلمان و عرب خود کمک های لازم را جمع آوری کنند، ایشان برای این منظور سه شماره حساب در سه بانک تهران باز کردند که به نام هر سه نفر افتتاح گردیده بود.»

   

استاد شهید مرتضی مطهری ضمن اشاره به این برنامه طی سخنانی گفته است: (۶۰)

«توجه داشته باشید این حساب ها و کمک کردن ها و حساب باز کردن ها به این نظر نیست که پول چقدر جمع می شود، مسلم است همه ی ما ایرانی ها اگر بخواهیم همه پول های مان را روی هم بریزیم، شاید بقدر پول دو تا یهودی که در آمریکا نشسته اند و پول دنیا را از راه ربا و دزدی می برند نشوند، ولی حساب این است که مسلمان شرط مسلمانیش همدردی است ... همدلی است ...»

   

اطاعت از مرجعیت

آیت الله ابراهیم امینی، از او می گوید که چگونه آماده برای اطاعت از مرجع زمان خود بود (۶۱):

«در یکی از روزها در محضر حضرت آیت الله العظمی بروجردی بودیم و حضرت علامه نیز در آن جا تشریف داشتند که ناگهان خبر دادند آقای آرشه تونگ، دبیر کل کنگره ی جهانی مبارزه با مواد الکلی، قصد شرفیابی دارند، چند لحظه ای که گذشت پس از اذان ورود، دبیر به معیت دکتر میر سپاسی وارد شدند و پس از گفت و گو پیرامون علل تحریم الکل، آقای تونگ از محضر آیت الله العظمی بروجردی درخواست کرد که بسیار مناسب است رساله ای پیرامون الکل از نظر اسلام نوشته شود و پس از ترجمه به زبان انگلیسی در کنگره به عنوان نظریه ی اسلام درباره ی الکل قرائت و منتشر گردد.»

«در همین لحظه ها بود که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نگاهی حاکی از عطوفت به مرحوم علامه طباطبایی کرد و درباره ی ایشان خطاب به جمع حاضرین، چنین گفتند: آقای سید محمد حسین طباطبایی تبریزی از علمای بزرگ اسلامند، تفسیر پر ارزشی دارند، ایشان می توانند این کار را انجام دهند و رساله ی مورد تقاضای آقایان را بنویسند.»

«علامه طباطبایی فرمایش مرجع تقلید وقت جهان را اجابت کرد و در ظرف چند روز پس از تحقیق و پژوهش در موضوع یاد شده، رساله ای درباره ی الکل تنظیم کرد و به پیشگاه آیت الله العظمی بروجردی ارسال کرد؛ معظم له نیز آن را به کنگره ی جهانی مبارزه با مواد الکلی که در آن سال بنا بود در آنکارا - مرکز حکومت ترکیه - تشکیل گردد فرستاد و رساله ی مذکور به دو زبان چاپ و منتشر شد.»

   

تلاش های سیاسی

علامه حسن زاده ی آملی می نویسد: (۶۲)

«از اموری که در مورد این فیلسوف وارسته کمتر به آن پرداخته شده، بُعد مبارزاتی و تلاش های سیاسی ایشان است و به خاطر نپرداختن به این موضوع برخی چنین تصور نموده اند که این علامه ی ذوفنون به مسایل سیاسی - اجتماعی جامعه کاری نداشته و کنج عزلت را برگزیده بود، ولی خاطرات و نکاتی در زندگی وی وجود دارد که نشان می دهد معظم له به موازات تلاش های علمی و مجاهدت های اخلاقی و عرفانی برای رفع گرفتاری های مسلمین و دشواری هایی که جامعه خصوصا در عصر استبداد رژیم پهلوی به آن مبتلا بوده، دمی آسوده نبوده است.»

«ایشان قبل از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ه. ش در تهران مشغول تحصیل و تدریس ‌ بود و وقتی شنید حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (قدس سره) مبلغین را که برای ایام محرم به شهرها و روستاها برای تبلیغ می روند، موظف کرد که مسایل سیاسی - اجتماعی جهان اسلام را به گوش مردم برسانند و آنان را از مصایب مسلمین آگاه کنند، قبل از آن که برای برنامه های تبلیغی و ارشادی روانه زادگاه خود - آمل - بشود از تهران به قم رفته و به محضر امام خمینی (قدس سره) شرفیاب گردید و به ایشان عرض ‌ کرد» :

«بنده هم مانند دیگران در خدمتم و شما نیز ان شاء الله در اهدافتان موفق خواهید شد و همه با هم دست به دست هم می دهیم و ان شاء الله تعالی کشور را از دست فاسقان و فاجران نجات داده و دین خدا را پیاده می کنیم.»

   

ذوق و هنر

   

روح لطیف

استاد حسن زاده ی آملی، درباره ظرایف ذهنی لطایف روحی علامه می گوید(۶۳):

«علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه)، در علوم عقلی و نقلی مجتهد بود، او در حکمت متعالیه مجتهد بود، در فقه و اصول مجتهد بود، در علم و ادب صاحب قلم بود، نویسنده بود، هم به عربی محکم و متین می نوشت و هم به فارسی شیوا و رسا، و نیز یکی از موهبت های الهی را که دارا بود، صاحب طبع بسیار لطیفی بود که می بایستی جناب ایشان را در عداد شعرای مفلق (ذوقی)، ماهر و فنان نام برد؛ و چون طبع، لطیف باشد، روح لطیف باشد، فکر شریف باشد، همان طوری که در نظمش و نثرش ‌ نازک کاری ها و لطایفی به کار می برد، در دیگر آثار وجودی خودش هم نازک کاری های خاصی داشت.»

   

نقاشی و خط شکسته

خط نستعلیق و شکسته ی ایشان بسیار زیبا بود، و گرچه در اواخر عمر به دلیل بیماری اعصاب و رعشه ی دست، خط آن استحکام سابق را از دست داده بود، ولی همچنان تناسب خط حکایت از استادی در این فن را داشت.

آیت الله سید محمد حسینی همدانی نجفی، اظهار می کنند(۶۴):

«مرحوم علامه طباطبایی، حدود یک سال زودتر از من به نجف رفته بودند، من با ایشان رفاقت و دوستی نزدیک داشتم و آن مرحوم نسبت به من محبت فراوان داشتند؛ حجره ی من زیاد تشریف می آوردند. آن زمان من در مدرسه ی قوام حجره داشتم، مرحوم علامه طباطبایی، بسیار خوش خط بودند، روزی در همین حجره ی مدرسه ی قوام به من فرمودند» :

«برویم داخل حیاط!»

«در خدمت ایشان رفتیم، داخل حیاط آفتاب بود. آن جا ایشان دو تا از سیاه مشق های خود را به من نشان دادند و از مقایسه ی تعداد رعشه های موجود در آن، سیاه مشقی را که در تابستان نوشته بودند، از سیاه مشقی که در زمستان نوشته بودند تمیز دادند.»

بنابه گفته ی نجمة السادات طباطبایی (دختر علامه) (۶۵) ایشان از همان دوران کودکی به نقاشی خیلی علاقه داشت و خودشان تعریف کرده بودند که تمام پول و وقت خود را در این سنین، صرف خرید کاغذ و نقاشی بر روی آن می کردند.

   

پی نوشت ها:

۵۸- آیینه ی عرفان، ویژه نامه ی دهمین سالگرد رحلت علامه طباطبایی، ص ۱۱.

۵۹- اعتصام، شماره ۴۹ (اردیبهشت ۱۳۶۵)، ص ۱۹.

۶۰- مرتضی مطهری، حق و باطل، ج ۲، انتشارات صدرا، ص ۸۸.

۶۱- یاد بود یادواره ی علامه طباطبایی در کازرون، ص ۱۰۳.

۶۲- حسن رمضانی، مروری بر آثار و تألیفات استاد علامه حسن زاده آملی، قم، انتشارات قیام، ص ‌ ۱۶۴.

۶۳- پیام انقلاب، سال ششم، شماره ی ۱۴۹ (آبان ۱۳۶۴). ص ۳۶.

۶۴- حوزه، شماره ی ۳۰ (بهمن و اسفند ۱۳۷۶)، ص ۳۸.

۶۵- زن روز، شماره ی ۸۹۲ .

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha